راهکارهای درمان غیبت
پرسش :
چگونه می توان بیماری «غیبت» را در روح خویش درمان نمود؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
درمان هر بیماری جز با شناخت عوامل آن و از بین بردن آنها امکان ندارد. در مورد «غیبت» نیز باید به سراغ ریشه های آن، مانند: حسد، کینه توزی، غرور، انتقام جویی، ریاکاری، سوء ظن، استهزاء و ... رفت. راهکار دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی، توجه به پیامدهای سوء معنوی، فردی و اجتماعی آن است. آری هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفى مى کند، حسناتش را از بین می برد و ... ، انگیزه اش برای غیبت کردن کم می شود.
پاسخ تفصیلی:
رعایت امور زیر براى پیشگیرى یا درمان غیبت بسیار کارساز است:
1ـ درمان اصلى هر بیمارى جسمى یا روانى و اخلاقى، جز با ریشه یابى عوامل و قطع آنها امکان پذیر نیست؛ و از آنجا که در بروز و ظهور این صفت زشت، عوامل زیادى مؤثر هستند، باید به سراغ اسباب غیبت رفت. حسد، کینه توزى، انحصارطلبى، انتقام جویى، کبر و خودبرتر بینى از عوامل مهمى است که آدمى را به سراغ غیبت مى فرستد، و تا اینها از وجود انسان ریشه کن نشود، صفت رذیله غیبت ریشه کن نخواهد شد. هنگامى که انسان نسبت به کسى حسد نورزد، کینه توز نباشد، انتقام جویى نکند، خودبرتربین نباشد، و همچنین از رذایل دیگرى که او را به سوى غیبت مى فرستد پاک گردد، دلیلى ندارد که خود را آلوده غیبت کند.
2ـ راه مهم دیگر براى درمان این رذیله اخلاقى، توجه به پى آمدهاى سوء معنوى و مادى و فردى و اجتماعى آن است؛ هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفى مى کند، و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل مى سازد، حسنات او را از بین مى برد، سیّئات دیگران را بر دوش او مى گذارد، عبادات او تا چهل روز پذیرفته نمى شود، و جزو نخستین کسانى است که قبل از همه وارد دوزخ مى شوند و اگر توبه کند و توبه او پذیرفته شود، آخرین کسى است که وارد بهشت مى شود و نیز توجه به این حقیقت که غیبت، «حق الناس» است، زیرا آبروى خلق خدا را مى برد، و ارزش آبروى هر کس همچون ارزش جان و مال او است و تا صاحب حق راضى نشود، خدا او را نمى بخشد و اى بسا غیبت مى کند و دست رسى براى جلب رضایت طرف پیدا نمى کند، و این بار گناه براى همیشه بر دوش او مى ماند. آرى اگر غیبت کننده در این امور دقت کند، به یقین از کار خود پشیمان و منصرف مى شود، و آنها که غیبت را وسیله تفریح و سرگرمى مجالس خودشان قرار مى دهند با دقت در عواقب آن قطعاً تجدید نظر خواهند کرد.
3ـ غیبت کننده باید به این حقیقت توجه کند که نیروهاى انسان محدود است؛ اگر نیرویى را که صرف تضییع آبروى اشخاص و شکستن موقعیّت اجتماعى آنها مى کند، صرف رقابت هاى صحیح و سازنده نماید، اى بسا در مدّت کوتاهى از رقیبان خود پیشى گرفته، بى آنکه ضربه اى بر فرد یا جامعه وارد کند و عقوبات دنیا و آخرت را متوجه خود سازد به مقام والایى که در جامعه براى خویش انتظار دارد خواهد رسید. به تعبیر دیگر، بهتر است انسان به جاى تخریب دیگران به آبادانى خانه خویش بپردازد تا در محله اى آباد و در خانه اى آبادتر زندگى کند. ولى کسى که به ویرانى خانه دیگران دل بسته است سرانجام در محله اى ویرانه و خانه اى ویرانه تر زندگى خواهد کرد. غیبت کننده باید به این حقیقت توجه کند که غیبت یکى از نشانه هاى بارز ضعف، ناتوانى، فقدان شخصیت و عقده خود کم بینى است و او بواسطه غیبت صفات درونى خود را آشکار مى سازد و پیش از آن که شخصیت اجتماعى طرف را بشکند شخصیت خود را در هم مى کوبد.
این نکته نیز حائز اهمیت است که براى ترک غیبت - مخصوصاً در مورد کسانى که این کار زشت به صورت یک عادت براى آن ها در آمده - قبل از هر چیز مراقبت و نظارت شدید بر زبان و سخنان لازم است، و همچنین پرهیز از دوستانى که او را به غیبت تشویق مى کنند، و مجالسى که مهیّا براى غیبت است و کلیه امورى که اسباب وسوسه غیبت را در فرد ایجاد مى کند، ضرورت دارد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در حدیثى می فرمایند: «ما عُمِّرَ مَجْلسٌ بِالْغَیْبَةِ اِلاّ خَرِبَ مِنَ الدِّینِ»(1)؛ (مجلسى به وسیله غیبت آباد نشد مگر این که از نظر دین خراب گشت).
از سوی دیگر، یکى از انگیزه هاى غیبت، تبرئه خویشتن است؛ مثلا مى گوید: اگر من مرتکب گناه شدم فلان شخص که از من عالم تر و با سابقه تر است چنین عملى را انجام داده یا بدتر از این را انجام داده، در حالى که براى تبرئه خویشتن راه هاى زیادى وجود دارد که منتهى به این گناه بزرگ یعنى غیبت نمى شود، و اصولا اعتراف به اشتباه و خطا در این گونه موارد سالم ترین و مؤثرترین عذر است، اضافه بر این یکى از اشتباهات بزرگ این است که انسان خود را با آلودگان مقایسه کند؛ چرا با پاکان و نیکان مقایسه نکند و با آنها رقابت نداشته باشد. گاهى نیز براى تبرئه خویش به این عذر متشبّث مى شوند که از وقتى که فلان گناه و انحراف را از فلان عالم دیدم عقیده من از همه چیز سلب شد و نسبت به همه چیز بى تفاوت شدم و در امر معاد متزلزل گشتم.
این گونه عذرها مصداق روشن عذر بدتر از گناه است و عواقب بسیار خطرناکى دارد، چه بهتر که انسان اعتراف به خطاى خویش کند و تا آنجا که مى تواند اعمال دیگران را حمل بر صحّت کند و به فرض که عالم یا جاهل و رئیس یا بزرگى انحرافى پیدا کرده، او را بهانه انحراف خویش قرار ندهد که این یک بهانه شیطانى است بلکه نظر به خیل عظیم پاکان و نیکان و مقرّبان درگاه حق بیفکند.
پی نوشت:
(1). روضة الواعظین و بصیرة المتعظین( ط- القدیمة)، فتال نیشابورى، محمد بن احمد، انتشارات رضى، ایران، قم، 1375 ش، چاپ اول، ج 2، ص 470، مجلس فی ذکر حفظ اللسان و الصدق و الاشتغال عن عیوب الناس؛ جامع الأخبار، شعیری، محمد بن محمد، مطبعة حیدریة، نجف، بى تا، چاپ اول، ص 147، الفصل التاسع و المائة فی الغیبة؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 259، باب 66 الغیبة.
(2). اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 116.
پاسخ اجمالی:
درمان هر بیماری جز با شناخت عوامل آن و از بین بردن آنها امکان ندارد. در مورد «غیبت» نیز باید به سراغ ریشه های آن، مانند: حسد، کینه توزی، غرور، انتقام جویی، ریاکاری، سوء ظن، استهزاء و ... رفت. راهکار دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی، توجه به پیامدهای سوء معنوی، فردی و اجتماعی آن است. آری هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفى مى کند، حسناتش را از بین می برد و ... ، انگیزه اش برای غیبت کردن کم می شود.
پاسخ تفصیلی:
رعایت امور زیر براى پیشگیرى یا درمان غیبت بسیار کارساز است:
1ـ درمان اصلى هر بیمارى جسمى یا روانى و اخلاقى، جز با ریشه یابى عوامل و قطع آنها امکان پذیر نیست؛ و از آنجا که در بروز و ظهور این صفت زشت، عوامل زیادى مؤثر هستند، باید به سراغ اسباب غیبت رفت. حسد، کینه توزى، انحصارطلبى، انتقام جویى، کبر و خودبرتر بینى از عوامل مهمى است که آدمى را به سراغ غیبت مى فرستد، و تا اینها از وجود انسان ریشه کن نشود، صفت رذیله غیبت ریشه کن نخواهد شد. هنگامى که انسان نسبت به کسى حسد نورزد، کینه توز نباشد، انتقام جویى نکند، خودبرتربین نباشد، و همچنین از رذایل دیگرى که او را به سوى غیبت مى فرستد پاک گردد، دلیلى ندارد که خود را آلوده غیبت کند.
2ـ راه مهم دیگر براى درمان این رذیله اخلاقى، توجه به پى آمدهاى سوء معنوى و مادى و فردى و اجتماعى آن است؛ هرگاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم مى اندازد و به عنوان فردى خائن، حق نشناس، ضعیف و ناتوان در جامعه معرفى مى کند، و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل مى سازد، حسنات او را از بین مى برد، سیّئات دیگران را بر دوش او مى گذارد، عبادات او تا چهل روز پذیرفته نمى شود، و جزو نخستین کسانى است که قبل از همه وارد دوزخ مى شوند و اگر توبه کند و توبه او پذیرفته شود، آخرین کسى است که وارد بهشت مى شود و نیز توجه به این حقیقت که غیبت، «حق الناس» است، زیرا آبروى خلق خدا را مى برد، و ارزش آبروى هر کس همچون ارزش جان و مال او است و تا صاحب حق راضى نشود، خدا او را نمى بخشد و اى بسا غیبت مى کند و دست رسى براى جلب رضایت طرف پیدا نمى کند، و این بار گناه براى همیشه بر دوش او مى ماند. آرى اگر غیبت کننده در این امور دقت کند، به یقین از کار خود پشیمان و منصرف مى شود، و آنها که غیبت را وسیله تفریح و سرگرمى مجالس خودشان قرار مى دهند با دقت در عواقب آن قطعاً تجدید نظر خواهند کرد.
3ـ غیبت کننده باید به این حقیقت توجه کند که نیروهاى انسان محدود است؛ اگر نیرویى را که صرف تضییع آبروى اشخاص و شکستن موقعیّت اجتماعى آنها مى کند، صرف رقابت هاى صحیح و سازنده نماید، اى بسا در مدّت کوتاهى از رقیبان خود پیشى گرفته، بى آنکه ضربه اى بر فرد یا جامعه وارد کند و عقوبات دنیا و آخرت را متوجه خود سازد به مقام والایى که در جامعه براى خویش انتظار دارد خواهد رسید. به تعبیر دیگر، بهتر است انسان به جاى تخریب دیگران به آبادانى خانه خویش بپردازد تا در محله اى آباد و در خانه اى آبادتر زندگى کند. ولى کسى که به ویرانى خانه دیگران دل بسته است سرانجام در محله اى ویرانه و خانه اى ویرانه تر زندگى خواهد کرد. غیبت کننده باید به این حقیقت توجه کند که غیبت یکى از نشانه هاى بارز ضعف، ناتوانى، فقدان شخصیت و عقده خود کم بینى است و او بواسطه غیبت صفات درونى خود را آشکار مى سازد و پیش از آن که شخصیت اجتماعى طرف را بشکند شخصیت خود را در هم مى کوبد.
این نکته نیز حائز اهمیت است که براى ترک غیبت - مخصوصاً در مورد کسانى که این کار زشت به صورت یک عادت براى آن ها در آمده - قبل از هر چیز مراقبت و نظارت شدید بر زبان و سخنان لازم است، و همچنین پرهیز از دوستانى که او را به غیبت تشویق مى کنند، و مجالسى که مهیّا براى غیبت است و کلیه امورى که اسباب وسوسه غیبت را در فرد ایجاد مى کند، ضرورت دارد. امیرمؤمنان على (علیه السلام) در حدیثى می فرمایند: «ما عُمِّرَ مَجْلسٌ بِالْغَیْبَةِ اِلاّ خَرِبَ مِنَ الدِّینِ»(1)؛ (مجلسى به وسیله غیبت آباد نشد مگر این که از نظر دین خراب گشت).
از سوی دیگر، یکى از انگیزه هاى غیبت، تبرئه خویشتن است؛ مثلا مى گوید: اگر من مرتکب گناه شدم فلان شخص که از من عالم تر و با سابقه تر است چنین عملى را انجام داده یا بدتر از این را انجام داده، در حالى که براى تبرئه خویشتن راه هاى زیادى وجود دارد که منتهى به این گناه بزرگ یعنى غیبت نمى شود، و اصولا اعتراف به اشتباه و خطا در این گونه موارد سالم ترین و مؤثرترین عذر است، اضافه بر این یکى از اشتباهات بزرگ این است که انسان خود را با آلودگان مقایسه کند؛ چرا با پاکان و نیکان مقایسه نکند و با آنها رقابت نداشته باشد. گاهى نیز براى تبرئه خویش به این عذر متشبّث مى شوند که از وقتى که فلان گناه و انحراف را از فلان عالم دیدم عقیده من از همه چیز سلب شد و نسبت به همه چیز بى تفاوت شدم و در امر معاد متزلزل گشتم.
این گونه عذرها مصداق روشن عذر بدتر از گناه است و عواقب بسیار خطرناکى دارد، چه بهتر که انسان اعتراف به خطاى خویش کند و تا آنجا که مى تواند اعمال دیگران را حمل بر صحّت کند و به فرض که عالم یا جاهل و رئیس یا بزرگى انحرافى پیدا کرده، او را بهانه انحراف خویش قرار ندهد که این یک بهانه شیطانى است بلکه نظر به خیل عظیم پاکان و نیکان و مقرّبان درگاه حق بیفکند.
پی نوشت:
(1). روضة الواعظین و بصیرة المتعظین( ط- القدیمة)، فتال نیشابورى، محمد بن احمد، انتشارات رضى، ایران، قم، 1375 ش، چاپ اول، ج 2، ص 470، مجلس فی ذکر حفظ اللسان و الصدق و الاشتغال عن عیوب الناس؛ جامع الأخبار، شعیری، محمد بن محمد، مطبعة حیدریة، نجف، بى تا، چاپ اول، ص 147، الفصل التاسع و المائة فی الغیبة؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 72، ص 259، باب 66 الغیبة.
(2). اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم، 1377 ش، چاپ اول، ج 3، ص 116.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}